خاطراتم رو مرور می کنم ....
همشون برام زنده میشن .... چقدر برام ارزش دارن .... خیلی ....
تو تک تکشون وقتی اسمتو میبینم دلم می گیره ... میخوام باشی ...
حرف بزنی باهام ...
...کاش بودی ...
پ.ن : اینو گوش میکردم :
ببخش اگه شكستمو دلگير شدي ازين صدا ..
اگه نشد بهت بگم حرفامو توي يك نگاه ..
ببخش منو ..صبوريمو ... گريه هاي پنهونيمو ...
ببخش منو ...صبوريمو... اين همه مهربونيمو ....
وقتي تو قاب پنجره اونو كنارت ميبينم ....
ميبينم كه دوست داره ... ببين چه آروم مي ميرم ....
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۳/۲۸ ساعت 2:39 توسط میلاد